ایسنا: خبرها نمی گویند، میوه ها و سبزیها برای شما خوب هستند، بلکه میگویند میوه ها و سبزیها خیلی برای شما خوب هستند. آنها می توانند ضامن سلامت شما باشند.
آخرین تحقیقات دانشمندان، حاکی از آن است که غذاهای گیاهی سرشار است از هدایایی که میتوانند دشمن انواع بیماری های مزمن باشند.
گروه بزرگی از ترکیبات گیاهی که در انواع سبزیها از سیر گرفته تا کلم و برگهای سبز چای وجود دارند، میتوانند با جلوگیری از تخریب سلولی با انواع بیماریها مبارزه کنند.
همچنین مشخص شده است یک رژیم غذایی پرفیبر می تواند کمکی باشد به کاهش خطر بیماریهای قلبی، فشارخون بالا، چاقی ، دیابت و سرطان.
پس چرا ما از خوردن برخی سبزیها امتناع می ورزیم؟ برای رفع این معضل ، باید سعی کنید روشهایی بیابید که غذاهای گیاهی را برای شما به غذایی لذیذ تبدیل کنند.
دوست ندارید یک بشقاب پر از بامیه یا کلم بروکلی روبه روی شما باشد؟ مجبور نیستید سعی کنید به تنوع روی آورید و سبزی های مختلف را در سالادها، سوپها و سس ماکارونی و غذاهای مختلف دیگر بگنجانید.
گرچه تازه خوری بهترین کار است، اما اگر میوه و سبزی تازه در دست نداشتید، می توانید از انواع کنسروی و یا منجمد آنها استفاده کنید. یک سیب در هر روز میوه یک منبع انرژی آن هم از نوع طبیعی است.
از آنجا که میوه ها بسیار متنوع هستند، می توانید از انواع طعم ها و مزه های میوه های مختلف لذت ببرید. سعی کنید به روشهای جدیدی برای افزودن میوه به خوراکی های روزمره تان بیاندیشید.
هر روز صبح را با یک نوع میوه از قبیل موز یا میوههای توتی و ریز آغاز کنید؛ هلو، گلابی یا خربزه و هندوانه را به وعده غذایی ظهر خود بیافزایید و میوههای تازه یا خشک را به عنوان شیرینی و تنقلات و میان وعده برگزینید.
ماجراجو باشید. نترسید و انواع میوه و سبزی ها را در انواع غذاها امتحان کنید، تا در نهایت به طعم دلخواه خود دست یابید.
باید ذائقه خود را از حالت کنونی تغییر دهید و آن را با دیگر طعمها آشنا کنید.
سیب زمینی شاید جزو یکی از محبوبترین غذاها باشد. چربی کمی دارد و کربوهیدرات بالا که تقریبا بسرعت در بدنمان تبدیل به قند می شود.
سعی کنید روز خود را با یک لیوان آب میوه شروع کنید، تا صبحی سالم داشته باشید. اگرچه باید به خاطر داشته باشیم ، آب میوه کالری بیشتر و فیبر کمتری نسبت به میوه تازه دارد، اما بازهم به عنوان یکی از 5 بخش توصیه شده میوه و سبزی های روزانه به شمار می آید.
محققان معتقدند، فلاوونوئیدها ما را در برابر سرطان حفاظت می کنند. ایندولها هم که نوعی دیگر از فیتوکمیکالها هستند در خانواده کلمها به وفور یافت می شوند و ما را از انواع امراض مزمن محافظت می کنند.
بتاکاروتنها که شناخته شده ترین کاروتنوئیدها هستند، به هویج و دیگر سبزیها و میوهها، رنگهای نارنجی ، قرمز و زرد می دهند و در بدن ما به ویتامین A تبدیل می شوند.
لیکوپن نیز که در گوجه فرنگی وجود دارد، ما را از بیماریهای آب مروارید، سرطان، بیماریهای قلبی عروقی و بیماریهای چشمی حفاظت میکنند. این هم دلیلی مهم برای لزوم مصرف غذاهای رنگی (البته از نوع طبیعی).
این دسته از مواد جزو استروژنهای گیاهی هستند و به نظر میرسد اثراتی مشابه استروژن داشته باشند. فواید آنها شامل موارد زیر است: کاهش چربی خون: کاهش خطر سرطانهای وابسته به هورمون، مانند سرطانهای سینه، تخمدان، پروستات و سرطان رحم.
فیبر؛ فیبر محلول که در آب به حالت نامحلول و چسبناک درمیآید؛ گوارش غذا را آهسته میکند و به شکم احساس پر بودن بیشتری می بخشد. می توان آنها را در سیب ، مرکبات و هویج یافت.
فیبر نامحلول هم سرعت رد شدن غذا را از رودهها افزایش می دهد و در سبوس گندم ، سبزیها و تمامی دانه ها یافت می شود.
ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت امام علی بن موسی الرضا بر تمام شیعیان مبارک باد.
محققان هشدار دادند هدفون هایی که معمولا همراه با دستگاه های پخش mp3 مانند آی پاد عرضه می شوند می توانند عملکرد دستگاه های تنظیم کننده ضربان قلب را دچار اختلال کنند.
به گزارش فارس به نقل از بتانیوز، این دستگاه ها معمولا برای کمک به کارکرد قلب افراد بیمار در درون بدن انها قرار می گیرند و تحقیقات نشان می دهد هدفون های یاد شده تاثیر منفی بر کار این دستگاه ها دارند.
بررسی ها نشان داده که خود سیستم های پخش mp3 تهدیدی برای این دستگاه ها نیستند ، اما اگر آهن ربای مغناطیسی نصب شده در درون هدفون ها در فاصله کمتر از 1.2 اینچی از دستگاه های تنظیم ضربان قلب قرار گیرند، می توانند مشکل آفرین باشند.
تاکنون 8 مدل از دستگاه های پخش mp3 بر روی 60 بیمار قلبی که از دستگاه های فوق الذکر استفاده می کردند امتحان شده و نتایج ذکر شده تایید شده اند.
دوستانتان از صحنه درگیری مطلب خاصی به شما نگفتند؟
یکی از آنها خاطرهای تعریف کرد که بد نیست اینجا بازگو شود تا ببینید رافت و عطوفتی که سازمان و مسعود رجوی از آن دم میزد به چه گونه بود. استراتژی سازمان در عملیات فروغ، استراتژی «پرچم نظامی» بود. یعنی هر کس که جلوی شما را گرفت او را بکشید و این «هر کس» یعنی پاسدار.
یکی از دوستان تعریف میکرد که تعدادی از نیروهای پاسدار را در عملیات فروغ اسیر کردیم و آنها را با دست بسته در گوشهای نگه داشتیم. هوا خیلی گرم بود و اینها تشنه بودند. یکی از افراد پیش فرمانده گردان یعنی عبد الواهب فرجی (افشین) رفت و از او پرسید با این اسرا چه کار کنیم؟ افشین که علاقه زیادی به کلت داشت اسلحهاش را بیرون آورد و با اشاره گفت همه آنها را آب بدید.
با اشاره افشین همه اسرا تیر باران شدند و اجساد آنها روی هم ریخته شد و از آن عکس گرفتند. این عکس تا مدتها به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای عملیات فروغ جاویدان در جلسات معرفی میشد.
بازتاب شکست عملیات فروغ در داخل سازمان چطور بود؟
بازتاب این شکست آنقدر وحشتناک بود که مسعود تنها یک هفته بعد از آن، اعلام نشست عمومی کرد و دستور داد تا همه نیروها حتی مجروحین را از بیمارستان به این نشست بیاورند. من آن موقع در بیمارستان بستری بودم با همان تخت بیمارستان مرا به سالن آوردند. وضع خیلی خراب بود و اکثر نیروها بریده بودند. از یک طرف به تهران نرسیده بودیم و از آن بدتر اینکه دوباره به عراق برگشتیم و نمیدانستیم آینده چه میشود. آتش بس هم که برقرار شده بود.
سازمان برای ترمیم این وضعیت چه کار کرد؟
مسعود در آن نشست شروع به توجیه کرد و این کار را هم خوب بلد بود. مثلا میگفت ما در این عملیات 1500 کشته دادیم در حالی که توانستیم 55 هزار نفر از نیروهای رژیم را بکشیم(!) و حرفهایی از این دست. با این حال فضای بعد از مرصاد بسیار سنگین بود. سازمان برای شکستن این فضا اقدام به وارد کردن نیروهای جدید از اروپا کرد. به آنها میگفتند چند ماه برای آموزش بیایید و هر کس که خواست میتواند بعد از آموزش برگردد. مسعود میگفت ما خودمان را برای عملیات فروغ 2 آماده میکنیم، ولی دیگر فایدهای نداشت. این وضع ادامه پیدا کرد تا اینکه بعد از حمله امریکا به عراق به اوج خود رسید.
با نیروهای بریده چگونه رفتار میکردند؟
روال بر این بود که وقتی کسی از سازمان میبرید، ابتدا سعی میکردند با صحبت او را منصرف کنند اگر جواب نمیداد در جلسه عمومی موضوع را مطرح میکردند و رکیکترین توهینها به او میشد. اگر باز هم جواب نمیداد مسئولان عالی رتبه سازمان با او صحبت میکردند و در نهایت تحویل زندان ابوغریب میشد. در این مقطع به اصطلاح میگفتند «نفت او سوخته و آتش به فیتله رسیده است.»
شما بعنوان کسی که تا سال 83 در سازمان حضور داشتید بفرمایید فضای بعد از شکست مرصاد تا سال 83 در سازمان چطور بود؟
همان طور که گفتم اوضاع بعد از حمله آمریکا به عراق بسیار وخیم شد و این فضا با اتفاقات دیگری مثل خلع سلاح سازمان و دستگیری مریم در پاریس دیگر قابل تحمل نبود. نیروها هم هر روز بیشتر به تناقض میرسیدند و سازمان برای جمع کردن خود به هر دری زد. در مقطعی اعلام شد هر کس تناقضی دارد بیاید و مطرح کند ولی منتظر جواب نباشد.
هر هفته جمعهها جلسه عمومی تشکیل میشد و در آن به بررسی اوضاع داخلی ایران میپرداختند و در آخر هر جلسه به این نتیجه میرسیدند که رژیم ایران تا آخر این هفته سقوط خواهد کرد. دیگر این حرفها در بین بچهها حالت جوک پیدا کرده بود.
این تناقضهایی که می گویید چطور شکل میگرفت؟
این تناقضها به خاطر دروغهایی بود که از طرف سازمان به بچهها گفته میشد. مثلا مسعود میگفت رهبری سازمان در هر حالی جلودار سازمان خواهد بود ولی ناگهان ما دیدیم نه تنها آنها اصلا در عراق نیستند بلکه مریم در فرانسه دستگیر شده است.
یا مثلا اگر قرار بود پولی از سازمان خرج شود مسئولین میگفتند این پول خون شهداست و نباید آن را به راحتی خرج کرد ولی خودشان در خرج این پولها از همه بدتر بودند.
ادامه دارد...
نیروهایی که در این عملیات شرکت داشتند شامل 3 دسته میشدند یک دسته اعضای قدیمی سازمان که آموزش دیده بودند، یک دسته اعضایی که از کشورهای دیگر اضافه شدند و دیگری هم اسراء سازمان. در مورد دو دسته آخر قدری برایمان توضیح بدهید.
نیروهایی که از خارج آمده بودند آموزش ندیده بودند و با این انگیزه در عملیات شرکت میکردند که از این خوان نعمت بهرهای ببرند و به این امید بودن که مثلا رژیم تغییر کند و آنها به پست و منسبی برسند که اکثرا هم در عملیات کشته شدند. اما وضعیت اسرا از این هم وخیم تر بود.
چطور؟
برخی از این اسرا، اسیران ایرانی موجود در زندانهای عراق بودن که آنجا به بدترین شکل با آنها رفتار میشد. سازمان از این فرصت استفاده کرد و به آنها گفت اگر برای شرکت در عملیات به ما بپیوندید آزاد خواهید شد. برخی از آنها به این امید که بتوانند در حین عملیات فرار کنند، قبول کردند. اما غالب این اسرا کسانی بودند که در عملیات آفتاب اسیر شده بودند که تعدادشان به حدود 300 نفر میرسید. این اسرا بیشتر از نیروهای ارتش بودند که در سردشت، تعدادی در فکه و تعدادی هم حین عملیات چلچراغ اسیر شده بودند و همه این اسرا در پادگان «دبس» در کرکوک نگهداری میشدند که اردوگاه اسرای سازمان بود.
وقتی عملیات شروع شد سازمان مجبور بود از حداکثر نیروها استفاده کند بهمین دلیل سراغ این اسرا رفت.
برخی از اسرا اعلام آمادگی کردند که تعدادشان کم بود. بقیه آنها را در اتاقی حبس کردند و مقداری آب و غذا برایشان گذاشته و به آنها گفتند هر موقع در عملیات پیروز شدیم میآییم سراغ شما و رفتند.
یکی از مسئولان عملیات به نام «احمد واقف» گفت روز دوم مجددا سراغ آنها رفتیم و گفتیم ما توانستیم کرمانشاه را تصرف کنیم هر کس میخواهد بیاید. تعدادی گول خوردند و آمدند و مابقی را دوباره حبس کرده و رفتیم. به این ترتیب حدود 40 نفر از اسرا در عملیات شرکت کردند که اکثر آنها در صحنه عملیات گریختند. سازمان هم این موضوع را میدانست ولی میگفتند چارهای نیست باید تعداد نیروها را افزایش داد. این زمانی بود که «کرند» در حال تصرف توسط نیروهای ایران بود و این یعنی محاصر نیروهای سازمان در اسلام آباد.
شما در عملیات مرصاد هم در توپخانه بودید؟
بله، فرمانده لشکرمان هم مهین رضایی معروف به آذر بود. روز عملیات یک توپ 122 همراه 2 دستگاه آیفا مهمات تحویل ما شد که 4 نفر بودیم. تا اسلام آباد درگیری خاصی نداشیتم تا اینکه به حسن آباد رسیدیم. آنجا درگیری کوچکی رخ داد ولی توانستیم راه را باز کنیم. تا به تنگه چهار زبر (تنگه مرصاد) رسیدیم که درگیری اصلی شروع شد. حوالی 10 صبح بود که از ناحیه شکم مجروح شدم و من را به زیر پل حسن آباد منتقل کردند که اکثر زخمیهای مرصاد آنجا بودند.
از حسن آباد به فرمانداری اسلام آباد رفتیم تعداد زخمیها خیلی زیاد بود و اکثرا حال وخیمی داشتند .ما را از آنجا به کرند و سپس به سر پل ذهاب بردند و از سرپل ذهاب بوسیله هلیکوپتر عراقی ما را به بیمارستانی در بغداد منتقل کردند.
هوا در حال تاریک شدن بود که تعداد زخمیها در بیمارستان بقدری شد که مابقی مریضها را از آنجا منتقل کردند و بیمارستان بصورت کامل در اختیار سازمان قرار گرفت.
من از ناحیه شکم تیر خورده بودم و حال خوبی نداشتم. جالب اینجاست که بعد از اتمام عملیات و شکست کامل سازمان برخی نیروها پیش ما میآمدند و به دروغ میگفتند که کرمانشاه را تصرف کردیم و آنجا مستقر هستیم! من 8 ماه بستری بودم و بعد از آن هم تا 2 سال تحت نظر دکتر قرار داشتم.
ادامه دارد...